خواندن ِغیر خدا

کسی که به خیال ِ خطای خود نقش مستقلی برای غیر خدا قائل باشد و با قیاس بشری گمان کند در دستگاه الهی همچون دستگاه سلاطین سلسله مراتبی حاکم است و نمی‌توان مستقیماً با او ارتباط بر قرار کرد، طبیعی است که در حوادث روزگار متوسل به واسطه و شفیع گردد و به اصطلاح پارتی‌تراشی کند.

مشرکین معاصر پیامبر چنین تصوراتی داشتند. آنها بر خلاف تصور بیشتر مردم، کاملاً به وجود خدا معتقد بودند، ولی می‌پنداشتند خدا خالقی است که اداره جهان را به فرشتگان سپرده است و باید برای جلب منفعت یا دفع شر در امور دنیا به آنها متوسل شد و شفاعت آنان را طلب کرد!! در واقع به نقل قرآن، آنها فرشتگان را وسیله‌ای برای تقرب به خدا تلقی می‌کردند.

اما چگونه می‌توان با فرشتگان که موجودات غیر مادی هستند ارتباط بر قرار کرد!؟ پاسخش را مشرکین به سادگی با ساختن بت‌هائی سنگی یا چوبی برای خود تراشیده بودند!... بت‌ها نشانه و نماد محسوس و ملموس فرشتگان بودند که می‌‌توانستند به آنها متوسل شوند و با تقدیم نذوراتی از قربانی و هدایا شفاعتشان را برای شفای بیماری، نزول باران، رفع گرفتاری و.... طلب نمایند.

کسی که با فرهنگ قرآن آشنا باشد، به سادگی در می‌‌یابد که آیات مربوط به شفاعت و توسل در این کتاب، تماماً در ارتباط با دستگاه فکری مشرکین معاصر پیامبر اسلام بوده است. آنها نه باوری به آخرت داشتند، که شفاعت در آن روز را بخواهند! و نه اعتقادی به امکان ارتباط مستقیم انسان با خدا، که توسل به اشخاص را طلب کنند. تمام تصورشان شفاعت فرشتگان (از طریق نماد بت‌ها)، آنهم برای منافع «دنیائی» (نه اخروی) بوده است!!

درک امروز ما از توسل و شفاعت، واسطه شدن انسان‌های بزرگواری برای رفع گرفتاری‌های دنیا و نجات در آخرت است، که به کلی با زمینه طرح آن درزمان نزول قرآن متفاوت است. باید دید که ما تا چه حد می‌توانیم از این آیات برای اثبات مسئله شفاعت و توسل با دیدگاه عامیانه (نه قرآنی) امروزی استفاده کنیم؟

این سئوال همواره مطرح است که وقتی آنها حق نداشتند و نمی‌توانستند از فرشتگان، غیر از وظایف و نقش‌هائی که خدا بر عهده آنان گذارده است، انتظار امداد ونجاتی داشته باشند، آیا ما می‌‌توانیم همان انتظارات را از پیامبران یا پیشوایان پاکمان داشته باشیم!؟

توسـل، تقـرب و تشفـع به فرشتگان

نياز به موجودي فراتر از خود، در بيم و اميدهاي زندگي، و پناه بردن به آن در حوادث هولناک و ترس و طمع‌هاي دنيائي، از دورترين ادوار تاريخي همواره همراه بني آدم بوده است. اين حس که در کنار حواس يا ابعاد ديگر روح انساني، همچون حس قدرت و ثروت، حس کنجکاوي علمي و شناخت و حس هنرهاي متنوع حضور و ظهور يافته است، ريشه در اعماق فطرت و نهاد آدمي داشته، عشق وپرستش و نياز به رشد و تعالي را در پرتو موجودي برتر پديد آورده است.

روان شناسان و دانشمندان علوم انساني، خداپرستي، دينداري، اخلاق و همه ارزش‌هاي معنوي انسان را از آثار اين بُعد شگفت انگيز روح انساني مي دانند و در زمينه انحراف و افراط و غليان اين حس تحقيقات گسترده‌ای انجام داده‌اند.

انسان‌هاي اوليه به دليل نا آگاهي نسبت به نيروهاي طبيعت، حوادث ناگوار را به خشم خدايان و نيروهاي ناشناخته‌اي نسبت مي‌دادند و به سنگ و چوب و نشانه‌هاي ديگر پناه مي بردند. با توسعه و پيشرفت جوامع انساني، به تدريج ايده‌ها و عناصر ذهني جانشين بت‌هاي سنگي شد و خدايان فرضي و فرشتگان خيالي نقش آفرين تصور شدند؛ خداي جنگ، خداي صلح، الهه آب، خاک، آتش، عشق و غيره.

نگاه بشر در اين ادوار از نمادهاي نزديک ظاهري به پديده‌هاي پنهاني و دورتر تکامل يافت و ستاره و ماه و خورشيد مورد پرستش قرار گرفت.

ممکن است تصور شود دوران چند خدائي و مؤثر شناختن نيروهاي متعدد در جهان به سر آمده و انسان امروز، اگر به خدائي معتقد باشد، لااقل او را «واحد» مي‌شناسد. صرفنظر از مسئله «تثليث» در مسيحيت و «ثنويت» (دوگانگي) در برخي مذاهب، به نظر مي رسد همچنان موضوع «توحيد» محور منازعات دنياي امروزو مسئله اصلي انسان مدرن در هزاره سوم باشد.

درست است که از بتِ «ايسم‌ها» و «ايدئولوژي»‌هاي خود ساخته و تئوري‌هاي خيالي تا حدودي خلاص شده است، ولي قدرت‌هاي سياسي و اقتصادي جهاني را تعيين کننده سرنوشت جوامع شناختن، «انسان محوري»، «عقلانيت خود بنياد» و حقوق بشرِ بدون تکليف و تعهد را آرمان انسان متعالي تصور کردن، به نوع ديگري، هر چند پيچيده و پر ابهام تر، انحراف از توحيد است و نقش مستقل قائل شدن براي مخلوقات و نسبت دادن برخي تصورات و تاثيرات تعيين‌کننده براي آنهاست.

از آن جمله است سايه خدا دانستن و فره ايزدي شمردن شاهان، ولايت ويژه قائل شدن براي برخي متوليان ديني، تبعيض و تمايز طبقاتي و اصالت دادن به طبقه‌ای خاص، کشف و کرامات و صفات غير بشري نسبت دادن به رهبران و امثال اين ادعاها که نشانه شرک و دور شدن از مباني توحيدي است.

بررسى قرآنى

نقطه مشترک همه اين انحرافات، ناديده گرفتن نيروي واحد و نسبت دادن توانمندي‌هاي تصور شده به خدايان متعدد (ارباب انواع) و قدرت‌هاي پراکنده بوده است. برحسب آنچه قرآن از امت‌هاي پيشين نقل کرده، اصلي‌ترين تلاش انبياء، «توحيد» يعني يکتائي نيروهاي مؤثردرجهان هستي و توصيه: «لا تعبدوا الا اله» (جز خداي يکتا به هيچ چيز تعبد و تسليم نداشته باشيد) بوده که در رسالت پيامبر خاتم در شعار: «قولوا لا اله الااله تفلحوا» (بگوئيد معبودي جز خداي يکتا نيست تا رستگار شويد) تبلور يافته است.

اصطلاحي که قرآن براي چنين انحرافاتي به کار برده است، «تسميه» يعني اسم و عنوان و نقش مستقل و من درآوردي!! قائل شدن براي غير خداست. در زبان فارسي «اسم» را نام ترجمه مي کنند. يعني لفظي که بر چيزي گذاشته مي‌شود تا آنرا از ديگر اشياء متمايز سازد. اما در فرهنگ قرآن «اسم» مفهومي را که ما از«صفت» مراد مي‌کنيم دارد. «اسماء الهي» يعني صفات او، نه الفاظ و علامت‌هاي بي محتوا و بي مسمي!

پس اسم قائل شدن (تسميه) بر چيزي، نسبت دادن صفات و قابليت‌هاي ويژه به آن است که در عالم واقع اصلا وجود ندارد!؟

نسبت دادن نقش‌هاي انحصاري آفريدگار به فرشتگان، پيامبران، پيشوايان ديني، قديسين و زمام داران سياسي، همان طور که ذکر گرديد، پا به پاي تاريخ پيش آمده است که قرآن به نمونه‌هائي از آن به شرح زير اشاره مي کند:

نجم ۲۶ تا ۳۰ ــ وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى 

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى 

وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا.... 

ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى  

چه بسیار فرشتگانی در آسمانها که شفاعتشان (نقش امدادی شان برای ما) به هیچ وجه مؤثرنخواهد بود، مگر پس از آنکه خدا برای کسی که بخواهد و خشنود باشد اجازه دهد (در چارچوب نظامات الهی باشد). 

کسانی که به آخرت باور ندارند، فرشتگان را مؤنث می‌‌نامند (آنان را دختران خدا می‌‌دانند)!

هیچ علمی‌ بر این ادعا ندارند، تنها از گمان خود پیروی می‌‌کنند، در حالی که گمان برای درک حقیقت کافی نیست...

منتهای درکشان همین است؛ محققاً پروردگار تو به حال کسانی که از راه ما منحرف شده‌اند آگاه تر است، و نیز به حال راه یافتگان.

یونس ۱۸ ــ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ

و غیر از خدا چیزهائی را عبادت می‌کردند که نه ضرری و نه نفعی بر ایشان داشت و می‌گفتند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!؟ بگو: آیا خدا را به چیزی آگاهی می‌دهید که سراغی از آن در آسمانها و زمین ندارد؟ او منزه و متعالی است از آنچه شرک می‌ورزید. 

زُمر آیات ۳ و ۴ ــ أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ 

آگاه باشید که دینداری باید خالصانه برای خدا باشد. و کسانی که غیر خدا را کارساز خود گرفته‌اند (استدلالشان این است که) ما فقط به خاطر تقرب به خدا به آنها اظهار تعبد و تسلیم می‌کنیم!! قطعا خداوند به خاطر این اختلافشان (از توحید و اخلاص) داوری خواهد کرد؛ محققاً خدا کسی را که (با ادعای باطل) دروغ پردازی کند هدایت نخواهد کرد.

اگر خدا می‌خواست (فرشتگان را به) فرزندی بگیرد، از میان آفریدگان خویش هر چه می‌خواست خودش بر می‌گزید. او منزه از این نسبت‌هاست، او خدای یگانه چیره بر همه چیز است.

زُمر آیات ۴۳ تا ۴۵ ــ أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ

آیا (درست است که) به غیر خدا شفیع خود گرفته‌اند؟ بگو: حتی اگر توان و درکی هم (برای انجام کار شما) نداشته باشند (آیا باز هم از آنها شفاعت طلب می‌کنید؟

بگو: شفاعت به تمامی در اختیار خداست (زیرا) حاکمیت آسمانها و زمین منحصراً از آن اوست و نهایتا به سوی او بازگردانده می‌شوید.

هنگامی که یکتائی خدا (در شفاعت و امور دیگر) مطرح می‌شود، دلهای کسانی که به آخرت باور ندارد بیزار و فراری می‌شود و چون از غیر خدا یاد شود، بناگاه شادمان می‌گردند!!

احقاف آیه ۲۸ ــ فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

چرا کسانی که به جای خدا، برای تقرّب (وسیله برآورده شدن حاجات) معبود خود گرفتند، (هنگام مصیبت) یاریشان نکردند؟ این چنین دستشان به جائی نرسید وهمین سرانجام دروغ و بافته‌هایشان بود. 

سبا ۲۱ و ۲۲ ــ قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ 

وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ....

بگو: کسانی را که به جای خدا (حاجت دهنده) تصور کرده‌اید! بخوانید؛ آنها به اندازه ذره‌ای، نه در آسمانها و نه در زمین مالکیتی ندارند، (نه تنها سهمی ندارند، بلکه) مشارکتی هم دراداره آن دو ندارند و اصلاً هیچ پشتیبانی و حمایتی هم از آنها برای خداوجود ندارد.

شفاعت (امداد غیبی ملایک) در نظام الهی جز برای کسی که خدا برای از اذن داده باشد (در مسیر قوانین او باشد) فایده‌ای ندارد....

زُخرف ۸۶ ــ وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

کسانی که مردم آنها را (برای حاجت طلبی) می‌خوانند، قادر به هیچ شفاعتی نیستند. فقط کسانی که آگاهانه به حق گواهی می‌دهند (مستقیماً مورد حمایت خدا خواهند بود).

بی تأثیر بودن خواندن غیرِ خــدا

فاطر آیات ۱۳و ۱۴ــ.... ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ 

.... این است خدا، پروردگار شما که فرمانروائی خاص اوست؛ و کسانی که به جای او می‌خوانید، کمترین اختیاری ندارند.

اگر (به حاجت دهی) بخوانیدشان، نمی‌شنوند؛ و به فرض اینکه بشنوند، پاسخ شما را نمی‌دهند؛ و روز قیامت این شرک شما را انکار می‌کنند (اظهار باطل بودن تصور شما را می‌کنند)! و هیچ کس همچون خدای آگاه تو را (از حقیقت امور) با خبر نخواهد کرد (فقط به سخن خدا گوش دل بسپار و از آداب شرک آمیز پرهیز کن).

احقاف ۵ - وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ 

به راستی، کیست گمراه تر از آنکه به جای خدا کسانی را (برای حاجات خود) می‌خواند که (نه تنها حالا، بلکه) تا روز قیامت هم پاسخ او را نمی‌دهند و اساساً از درخواستشان بی خبرند!!

 اِسراء ۵۶ و ۵۷ ــ قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا

بگو کسانی را که به جای خدا (معبود خود) تصور کرده‌اید (برای برآوردن حاجات خود) بخوانید، آنها نه می‌توانند گرفتاری شما را برطرف سازند و نه تغییر وضعی ایجاد کنند.

کسانی که (برای ادای حاجات خود) می‌‌خوانید، خود در طلب وسیله‌ای بسوی پروردگارشان هستند تا (در مسابقه خداپرستی معلوم شود) کدامیک مقرب ترند. آنها امیدوار به رحمت خدا و ترسان از عذاب او هستند (شما چرا بجای خدا به آنها پناه می‌برید)؟ قطعاً عذاب پروردگارت حذرکردنی است.

رعد ۱۴ ــ لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاء لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ 

دعای بحق (که اجابت می‌شود) منحصر به خواندن اوست؛ و کسانی که غیر از خدا را می‌خوانند، آن معبودان هیچ اجابتی برای آنها نمی‌کنند، مگر همچون کسی که دست خویش به سوی آبی دراز می‌کند تا به دهانش برساند، در حالی که هرگز نخواهد رسید (زیرا سراب است، نه آب)؛ و خواندن نا سپاسان جز به پوچی نمی‌رسد.

حج ۷۳ ــ يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

ای مردم، مثلی زده شده، بدان گوش فرادارید: کسانی که به جای خدا (برای حاجاتتان) می‌خوانیدشان، هرگز بر آفرینش مگسی هم قادر نیستند، هرچند همگی همدست شوند؛ و اگر مگس چیزی از آنها بردارد، بر بازگرفتنش قدرتی نخواهند داشت؛ طلب کننده و مطلوب هر دو ضعیف اند.

بی تأثیر بودن خواندن غیرِ خــدا

مریم ۸۲و۸۱ ــ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا 

به جای خدا معبودهائی برگزیدند تا (تکیه بر قدرت و اعتبار آنها) مایه عزتشان گردد!

هرگز(چنین نخواهد شد)! آنها به زودی منکر چنین خواندن‌هائی خواهند شد و بر ضدشان موضع خواهند گرفت.

فاطر آیات ۱۳و ۱۴ــ.... وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ....وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ 

.... و کسانی که به جای او می‌خوانید،....و روز قیامت )مؤثر بودن) بندگی شما(نسبت به خودشان) را انکار می‌کنند (اظهار باطل بودن تصور شما را می‌کنند)! و هیچ کس همچون خدای آگاه تو را (از حقیقت امور) با خبر نخواهد کرد (فقط به سخن خدا گوش دل بسپار و از آداب شرک آمیز پرهیز کن).

یونس ۲۸ و ۲۹- وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَآؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ َكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ 

و (بترسید از) روزی که آنها را (در قیامت) گرد آوریم، آنگاه به شرک ورزان خطاب کنیم: شما و معبودهایتان به جای خود بایستید (تا به کارنامه تان رسیدگی شود)؛ آنگاه میانشان جدائی افکنیم و معبودانشان گویند: شما (در حقیقت) بندگی ما را نمی‌کردید (منافع خود را در بندگی ما می‌دیدید).

و خدا بعنوان گواه میان ما و شما کافی است، براستی ما در مورد بندگی شما (نسبت به خود) بکلی بی خبر بودیم.

حذر از تعبّد نسبت به علمـای منحـرف دینـی

آل عمران ۷۹ و ۸۰ ــ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ 

هیچ بشری که خدا به او کتاب و حکمت و نبوت بخشیده باشد، سزاوار نیست که به مردم بگوید: بنده من باشید نه بنده خدا. بلکه (حق چنین است که بگوید) با آموختن کتاب الهی و درس ِ (دین) گرفتن عالم ربانی باشید.

خدا هرگز به شما فرمان نداده فرشتگان و پیامبران را ارباب بگیرید، آیا پس از آنکه به اسلام گرویده‌اید، شما را به کفر دعوت می‌کند!؟

آیات فوق هرگونه شفاعت و توسل غیر توحیدی را، که در میان توده‌های بی خبر مردم برای حاجت طلبی‌های مادی رایج است، نفی می‌کند، اما «شفاعت» به معنای پیوستن به جبهه پیامبران و امامان و پیرو و همراه آنان در راه خدا شدن، و «توسل» به معنای وسیله گرفتن آنان برای شناخت و بندگی خدا و عمل خالصانه به درگاهش، البته کاری بس شایسته و موجب تقرب به خدا می‌باشد. مشکل اساسی در این است که بسیاری از ناآگاهان از مقدسات دینی صرفا برای حاجات دنیائی خود استفاده می‌کنند، در حقیقت بجای آنکه خود را خرج اهداف الهی آنان بکنند، آنها را خرج اهداف مادی دنیائی خود می‌کنند!؟